loading...
voice
voice بازدید : 285 چهارشنبه 25 اسفند 1389 نظرات (0)

عجم در زبان فارسی و بیشتر زبانهای آسیایی مانند هندی ، اردو ، پشتو ، بلوچی ، کردی ، ترکی و ... معنی ایرانی و زبان فارسی می دهد اما در زبان عربی امروزه به معنی غیر عرب بکار می رود در برهه ای از تاریخ به معنای کسی که زبان فصیح  عربی را متوجه نمی شد عجم می گفتند که این لقب بیشتر برای ایرانیان اطلاق می شد . در دوره بنی امیه این کلمه کاربرد تحقیر آمیز داشت اما امروزه معنای لغوی و به معنای فردی که عربی را نمی داند کاربردی در ادبیات عرب ندارد . البته هنوز در بعضی از شهرهای خلیج فارس بعضی اعراب سنی افراطی و یا عده ای قوم پرستان تندرو مانند افرادی مثل صدام  ، کلمه عجم را برای تحقیر بر ضد شیعیان به کار می برند . اما کاربرد تحقیر آمیز این واژه در ادبیات عرب اکنون جایگاهی ندارد . عجم به صورت هجم و هخم و هیم نیز تلفظ می شود .احتمال دارد بین واژه هخامنش و کلمه عجم ارتباط وجود داشته باشد . زیرا کلمه جم و یم که ریشه اصلی عجم هستند در زبان لاتین به صورت Haxam   تلفظ می شود البته در کلمه هخامنشی در سنگ نوشته ها و در متون لاتین وجود دارد . این فرضیه وجود دارد که آیا بین عجم و هخم ارتباط اتیمولوژی وجود دارد یا خیر ؟ در قدیمی ترین متون فارسی  ، جمشیدیان ، جم ، عجمیان ، عجمان داریم . اما واژه هخامشیان در ادبیات  فارسی بعد از اسلام نیست .

عجم

عجم در زبان فارسی و بیشتر زبانهای آسیایی مانند هندی ، اردو ، پشتو ، بلوچی ، کردی ، ترکی و ... معنی ایرانی و زبان فارسی می دهد اما در زبان عربی امروزه به معنی غیر عرب بکار می رود در برهه ای از تاریخ به معنای کسی که زبان فصیح  عربی را متوجه نمی شد عجم می گفتند که این لقب بیشتر برای ایرانیان اطلاق می شد . در دوره بنی امیه این کلمه کاربرد تحقیر آمیز داشت اما امروزه معنای لغوی و به معنای فردی که عربی را نمی داند کاربردی در ادبیات عرب ندارد . البته هنوز در بعضی از شهرهای خلیج فارس بعضی اعراب سنی افراطی و یا عده ای قوم پرستان تندرو مانند افرادی مثل صدام  ، کلمه عجم را برای تحقیر بر ضد شیعیان به کار می برند . اما کاربرد تحقیر آمیز این واژه در ادبیات عرب اکنون جایگاهی ندارد . عجم به صورت هجم و هخم و هیم نیز تلفظ می شود .احتمال دارد بین واژه هخامنش و کلمه عجم ارتباط وجود داشته باشد . زیرا کلمه جم و یم که ریشه اصلی عجم هستند در زبان لاتین به صورت Haxam   تلفظ می شود البته در کلمه هخامنشی در سنگ نوشته ها و در متون لاتین وجود دارد . این فرضیه وجود دارد که آیا بین عجم و هخم ارتباط اتیمولوژی وجود دارد یا خیر ؟ در قدیمی ترین متون فارسی  ، جمشیدیان ، جم ، عجمیان ، عجمان داریم . اما واژه هخامشیان در ادبیات  فارسی بعد از اسلام نیست .

ریشه های واژه عجم

جم + ال = اجم ، عجم و پیوند واژهای و تاریخی آن با جم شید و جم

جم نام کوچک جمشید پادشاه افسانه ای ایران است  که با شخصیت حضرت سلیمان یکی دانسته می شود . جمشید از دو واژه جم  و شید تشکیل شده است . جم و یم از یک ریشه است و معنی دریا و اقیانوس و گروه می دهد شید یعنی درخشندگی همیشگی و هم معنی خور است که برای مبالغه با شید ترکیب می شود  و خورشید خوانده می شود که تابناکی ابدی را برساند .  جمشید روی هم مفهوم جم درخشان ، دریای نور ، خورشید تابان ، دریای تابناک ، فروغ جاودان را میرساند .اما قبل از معنی توهین آمیزی که در بین عربها رایج بوده است قرنها فقط  برای ایرانیان و سرزمین ایران به کار می رفت کما اینکه  امروزه در خوزستان ، اعراب هنوز هم به فارس عجم می گویند و این عبارت نه تنها تحقیر آمیز نبود بلکه موجب افتخار بود بطوری که بعضی از عربها حتی در دوره جاهلی داستانهای شکو کسرایان عجم و ملک جم را با افتخار نقل می کردند . سپسدر یک برهه از تاریخ فقط برای فارسها و مترادف پارسیان بکار گرفته می شد.

 اما ریشه این کلمه از کجا است ؟

کلمه یم و جم به معنی گروه و دسته و به معنی آب و رودخانه و یا دریا است  و نام یکی از مشهورترین پادشاهان یا پیامبران اساطیری ایران نیز با آن پیوند دارد ریشه سامی و یا آریایی این کلمه قابل اثبات نیست اما در عربی  کلمه ای با حروف  ( وای ) شروع نمی شود پس یم نمی تواند عربی باشد و وزن آن هم عربی نیست . اما به هر حال طبق قاعده زبان عرب به اسم جم الزاماً  ال  اضافه می شود بصورت الجم اما چون ج در " جم " از حروف شمسی است بنابراین در آن " ل "  تلفظ نمی شود . (قبل از حروفی مانند ج ، ش ، ت ، و ...  " ل "خوانده نمی شود). جم و یم در زبان عرب نیز به معنی دریا ، برکه  و انجمنی بوده و همان نام قبیله و طبقه روحانیون قدیم ایران یعنی مغ مجوس ،همان عاد تورات و قرآن بوده است.

 جم که بوده است ؟

"جم" که در اوستا ، یم  و در زبان پهلوی و کردی جمشید ،جمشیر ، جم و گاهی هجم بیان شده است نامی است که بزرگان متعددی در تاریخ به آن نامیده شده اند ولی جمشید شاهنامه از اولین پادشاهان و پیامبران ایرانی محسوب می شود که بر اساس نوشته ها و داستانهای شفاهی و کتب خداینامه ها ، اختراع لباس ، نگارگری ، کشف فلز ، ساختن گرمابه ، پزشکی و جشن نوروز را به او نسبت داده اند صفات این پادشاه شباهت زیادی به نوح در قرآن دارد و بعضی وی را با حضرت سلیمان یکی دانسته اند . در اوستا آمده است در زمان جم شید 300 سال مرگ و بیماری نبود اهورا مزدا  از او خواست که پیامبرش در زمین باشدولی او شهریاری را پذیرفت . در یکی از سالها سرما بشدت فزونی یافت او دژی بنام جم کرات ( ورجمکرت ) ساخت و حیوانات را در آن جای داد در دوره او حیوانات فزونی یافتند . او جامی داشت که در آن تمام اسرار نهان را می دید نگاه کردن به گوی شیشه ای واسرار گفتن از این دوره رایج شده است ، سرانجام او ادعای خدایی کرد و گمرا شد پس ضحاک بر او جیره شد و به تعبیر فردوسی :

منی کرد آن شاه یزدان شناس – زیزدان بپیچید و شد ناسپاس

برای تائید درستی این نظر همچنین نام دیگر زرتشتیان یعنی گبر را نیز در دست داریم که باز به همین معنی جمع مردم و انجمن گرد آتش می باشد که می دانیم این کلمه در نام فرقه بزرگ گورانهای ایران ( علی الهی ها ) باقی مانده است . کلمه عجم به طور اساسی با نام جم ( جم شید اساطیر ایرانی) پیوند دارد .

عجم در قرآن

واژه عجم در بخش های متفاوتی از قرآن نیز به کار رفته استکه از جمله آن می توان به موارد زیر اشاره کرد :

سوره فصیلت  آیه 44

سوره الشعر  آیه 198 و 199  

سوره الشوری  آیه 7

 عجم در ادب فارسی

فردوسی

بناهای آباد گردد خراب **** ز باران و از گردش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند *****که از باد و باران نیابد گزند

بسی رنج بردم در این سال سی **** عجم زنده کردم بدین پارسی

سعدی

چنین گفت شوریده ای در عجم به کسرا که ای وارث ملک جم

اگر ملک بر جم بماندی و تخت تو را کی میسر شدی تاج و تخت

پروین اعتصامی

تخت جمشید حکایت کند ار پرسی که چه آمد به فریدون و چه شد بر جم

مرا زیبد از خسروان عجم سر تخت کاووس و اکلیل جم

 

عجم در ادبیات عرب

در ادبیات عرب واژه عجم همچنین مترادف و هم معنی با سرزمین ایران به کار رفته است و اصطلاح بلاد عجم و یا مملکت عجم مورد تقلید تاریخ نویسان درباری ، شاهان قاجاری و صفوی نیز بوده است . به عبارت دیگر یکی از نامهای سرزمین ایران عجم بوده است.برابر با سناد تاریخی و شواهد ، قراین و فرهنگ شفاهی می توان گفت 4 نام برای کشور ایران و همچنین دریای جنوب ایران بکار رفته است :

1) کشور جم ( جمشید) در ادبیات ایران

2) مملکت عجم در ادبیات ایران

3) پارس ( فارس ) در ادبیات اروپائیان

4) ایران ( ایراک ، عراق معرب شده ایراک ، ایلام) در ادبیات ایران

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 65
  • بازدید کلی : 14,938